از اینکه در مسیر پیش رو

چه اتفاقاتی خواهد افتاد شاید بتونم بگم هیچ حدسی نمیتونم بزنم 

که اخرش بد تموم میشه یا خوب حتی از فردای این خدمت سربازی

که بگم احتمال میدادم از اول موفق میشم

واقعا هر روز رو دارم میشمارم

روز شماری برای اینکه تموم بشه .

شاید بشه گفت این خان خان اخره

بعد این تکلیف خیلی چیزا معلوم میشه .

 

دوران سربازی

فقط با کمک خودش دارم میگذرونم

 

گاهی میگم این همه اتفاقات پشت سرهم افتاده خیلی یعنی

چرا من هیچ کدومشو اینجا ننوشتم

حداقل اتفاقات سه سال رو ننوشتم .

از این اخری که قراره چند هفته ی دیگه اتفاق بیفته و یه عضو جدیدی وارد خانواده ی ما بشه

اولین بچه ی ما به دنیا بیاد

بچه ی داداشم  :)

اصلا از یه نظر باور کردنش سخته

حس خوبیه

 

 

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها