تنها باید کمک رو از خدا خواست خدایی که تا دیروز غمی نبود خدای خوبی بود رحمان بود اما الان

که سختی هست صبری هست

خدای دیروز نیست !

حتی اگه گلایه ای هست دلگیری هست باید از خدا خواست تا راهشو بگه

/بندگی ما/

این رو امتحان کردن جواب گرفتن توصیه میکنم شما هم امتحان کنید

اینکه دقیقا همون لحظه ای که فکر میکنی با عقل خودت میتونی به یکی جوابی بدی یا نوعی از سختی هست که تو اون لحظه کاری از دست خدا برنمیاد نعوذ بالله  اما عملا داریم این رو میگیم ( مثل اینکه کار از کاری گذشته باشه  ) دقیقا همون لحظه برای خودت متذکر شو( خدا رو سنبلیک فرض نکنیم که صرفا برای زمان های عادی برای ارامش بگیم هست از خدا تو اوج قفل ها هم یاد کنیم دست خدا بسته نیست نعوذبالله ) و بگو خدایا من نمیخوام عجله کنم و خودم مدیریت کنم میبینی حتما در لحظه یه فرجی یه راه چاره ای اتفاق میفته و بعدش هم هست

اونجا درست جایی که من میاد وسط که بگه نه این اصلا مسئله ی شخصیه خیلی چیز مربوط به خدا نیست باید جر و بحث کنم دعوا کنم خودم حلش کنم . اونجاست که باید در عرض صدم ثانیه مسیر رو عوض کنی و بندازی تو یه لاین دیگه تو لاینی که یکدفعه شیطان محاسباتش ارور میده میگه این جا قرار بود که اتیش معرکه رو زیاد کنم

قرار بود این اتفاق بیفته !

چی شد یدفعه باید کاری کنی که نفهمه از کجا خورده حرکت بعدیت رو تشخیص نده

بعضی وقت ها ادم به نظرش میاد که خب این پیامبرا هم بابا خیلی به خدا کاراشون رو عرضه میکردن یاد خدا بودن حرف داشتن کمک میخواستن خب کمی هم خودتون کار کنید فکر میکنیم که کمی بد باشه که هر دقیقا هم برای هر چیزی از خدا کمک خواستن اما این هیچ منافاتی با عقلی که داده نیست عقل بهتر مدیریت میکنه کار رو یا خدا !

ولی فکر ما غلطه که فکر میکنیم باید هر از گاهی به خدا رجوع کرد کار درست رو اونها انجا میدادن که هر لحظه میگفتن خدایا نذار ازت غافل شم

خدا که خسته نمیشه از خواسته های ما

همون خداست انسان اگر خدا رحم نکنه واقعا موجود غافلیه

اگه مبتلا نشه معلوم نیست از کدوم ناکجا اباد سر در میاره !

شیطان داره دقیقا از همون رحمانیت خدا سواستفاده میکنه هی خدا میبخشه و ما فکر میکنیم حتما کاری نداره

باید قوی بود اگر به خودمون اجازه بدیم که دردها فکر ها غالب بشه ما رو باخودش ببره ته نداره بدتر میشه مطمئن باشید راه بازه و محدودیتی نداره که بگیم جایی هست که بیشتر از این دیگه نمیشه

ناامید بود یا رنجی نداشت

معجزه ی خدا همون عقلیه که داده تا اونجایی که میشه اینده چیزی رو که میتونه اتفاق بیفته رو ببینی

یه زمانی به این فکر میکردم که چطور میشه که میگن که غم و غصه سر وصورت ادم رو سفید میکنه در زمان کم طرف خیلی افتاده بعد اینو از جایی فهمیدم که وقتی خودت این مسیر رو انتخاب کردی دیدم چرا نشه باور کنید دست خودمونه چیزی که بشر با دست خودش میخواد این کار بشه میره یه گوشه زانوی غم بغل میگره فکر وخیال بی ثمر میکنه اجازه میده اون ناامیدی که خدا همیشه میگه بزرگترین گناهه به اون چیره بشه خب عواقبش رو چطور انتظار داریم نبینیم ایا خوبه افتخاره ! اصرار داره

که از توکل به خدا ناامید بشه چرا انواع اقسام بلا و ناخوشی ها پیدا نشه

غمی هست حتما راه بیرون اومدن از اون هم هست افتخار اینه که در اولین دور برگردان برگردی و مثل بقیه انسان های والا تو مسیر درست بیفتی دیگه افراط گوشه گیری چیه

باید جنگید انرژی این جنگیدن رو از کجا بیاریم ؟

فقط خدا

خداست که انگیزه ی رسیدن به یه چیزی رو که برات خیلی مهمه ایجاد میکنه شیرین میکنه

( حالا شاید یکی بگه من توکلم کردم و موی سرم هم سفید شد خب اون بازبهتره که خدا رو گم نکردی :)

حتی نباید امتحان کرد همینکه عقلا تو ذهنت اینو متصور بشی که چه اینده ای گزیدن این مسلک داره همون کافیه

که محکم باشی و مقاوم باشی شروع کنی حرف خدا رو پیدا کنی تو این هیاهو 

یه مثال دم دستی ساده همین الان برای خودم اتفاق افتاده بود که از سر شب ذهنم درگیره موضوعی بود حتی نماز رو گذاشته بود تا الان

که خودم به راه چاره ای برسم

ولی باز وقتی ذهن اروم شد که یه تنفسی دادم بهش :)

حالا در کمترین حالت گفتم میدونم تنفس نبود

خود راه چاره بود


انتخاب با ماست

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها