ادم های مختلفی با مرام های مختلفی رو با لطف خدا دارم اشنا میشم

+حالا نه این کار خوب یا به درد بخوری باشه یا پدیده نوعی باشه نه کلا یه چیز دیگه ست منظورم شاید تو این مقطع برای زندگی من خوبه ! شرایط من!

مختصر اینو گفتم که زود بگذرم.

حالا بیشتر توضیح میدم یعنی چجوری !

که واقعا یه حسی تمام وجود ادم رو میگیره که با هیچ عنصری انقدر به هیجان نمیاد درونت :) ارزوهات

قابل بیان و مقایسه با هیچی نیست

وقتی میبینی کسایی هستند که دارن کار میکنن هم رو خودشون و هم تو جایی که مشغولن 

"خط بالا حذفی داشت ببخشید اگه جور نبود به وقتش

مثل امروز که یه جوونی تقریبا هم سن خودم رو دیدم که وقتی داشتم میبردمش

به یکی از روستا برای شناسایی و کمک یک مددجو از حرف زدنش فهمیدم که این به چه نکته هایی توجه میکنه

و تو راه برگشت نمیتونستم از دست بدم و نپرسم که چیکار کردی که این حرف رو به اون پسره زدی

از یه جایی بحث رو شروع کردم تا واقعا استفاده کنم از چیز هایی که حس کرده

دیدم درسته

برای خودسازی و روحیه خودش کارایی رو کرده

که یکیش این بود که یه چیز بزرگ رو ( با توجه به شرایط خودش تاکید دارم ) رد کرده که اینطور حسش روحیه ش روشن بود نوری ایجاد شده بود برای قرص بودن راهش

وقتی که داشت میگفت که فساد چطوری شکل میگیره از همین سفارش کردن ها و لقمه های به ظاهر غیر مهم .

تو خیالم داشتم توضیحاتشو تصور میکردم

عین سلسله مراتب میگفت فهمیدم که این روند ها رو میدونه میدونه که اختلاس گر چطوری میشه اختلاسگر

که اول با اشنا میاد استخدام میشه مثلا بعد اینطوری بعد اونطوری بعد کمی میره بالا بعد رانت بیشتر ( رانت هم ااما همیشه پول نیست میتونه حتی یه جعبه اضافی سیبی که از همایشی جایی مونده باشه )

دیدم دغدغه شو

اخرشم گفت که اینطوری میشه که وضع مملکت این میشه دیگه

به فکر اصلاح هم بود میگفت بابا اگه منم مثل بقیه قاطی اونا شم خب یکی میشم مثل اونا ولی حالا اگه من کار درست رو کنم یهو دیدی از اون 50 نفر که قرار بود استخدام جایی بشن

10 نفر کم شد بعد همینطور کم کم دیگه همه میفهمن که فایده نداره اینطور پذیرش جایی شدن

میگفت میدونم سخته منم بهش میگفتم درسته واقعا این روحیه تو این زمونه سخته ولی دلگرمی هایی هم دادم عوضش میدونی که پیش خدای خودت " آن نین اچیخدی

 حذف

یعنی سربلندی پیشونیت سفیده

که فکر کن خوب بود نک ت همز اد

گفت مراقب نباشیم ما هم بیراهه میریم

میگفت بابام وقتی اون کار رو کردم ( یه کاری که به نظر خودش درست بود ) بهم گفت پسر

ایکی گون سورا خیاباناردا ایت داشلیاجاخسان هاا

میگفت بهش گفتم بابا من تاپشیر ماخنان یوخام شوبهله پول دان قورخورام

ادام قانع اولسا ازادا گچینر

یعنی میگفت پدرش که پشت پا نزن به بختت الا یکی دور روز دنیا رو نبین

که بهش گفته بود از سفارش کردن بیزارم حق ناس خطرناکه

با کم هم میشه زندگی کرد

معلوم با این که سرش خیلی شلوغ بود یه پاش دانشگاه یه پاش کمیته امداد ولی داشت میرسید

یه پاشم شناسایی کسایی مثل امروز

که سقف خونشون چکه میکرد و پول نداشتن تعمیر کنن با چشم خودم دیدم که پیرزنه چطوری صادقانه میگفت

 " ندارم " همین

داشت مدام تشکر میکرد میگفت اصلا من نفهمیدم منو کی گفته

میگفت تو رو خدا اگه چیزی شد بازم بیاین

واقعا چطور گذران زندگی میکرد

البته یادمه که به این روستا اومده بودم شب تحویل سال برنج و روغن اورده بودم فکر کنم مال همینجا هم بود

بارونی که باریده بود کلا میگفتن سقف رو خراب کرده بود که من ندیدم من داشتم سفید کاری هاشو میدیدم

ایزوگام کشیده بودن

 به جای کارگر هم از گروه های جهادی چند نفر برده بودن تخصصی هاشو هم داده بودن به بنا

چون واقعا بودجه محدوده و باید تقسیم بشه بین  اورژانسی ها

امروز این یکی رو با هم رفتیم و دیدم که واقعا چطور میگذرونن

وقتی که گفت شوهرم تازه فوت کرده و وامی که گرفته بودیم حتی ریالی شو هم من نمیتونستم بدم چطور کمیته امداد همشو پرداخت کرده بود

وام در کل 15 میلیون بود که همشو کمیته امداد قسط هاشو براشون داده بود البته با همکاری چند نهاد دیگه مثل بسیج سازندگی البته یه پسر هم داشت که اونم معتاد بود

داشتم روحیه اون پسر رو میگفتم که واقعا اونجایی فهمیدم که به اون کارگره که میخواست جذب بشه و دنبال اشنا و وساطت بیشتر کسای دیگه بود

که بهش گفت نه بذار کارا رو روالش بره من نمیتونم به کس دیگه بگم بذار پولت شبهه نداشته باشه

کلییتش این بود !

یه لحظه اونجا فهمیدم که اصلا اون بنده خدا فاز اینو نفهمید با خودش گفت چی میگه یعنی چی

اون فشاری که داره میکشه میتونه سخت کنه

+همیشه این جمله اما خمینی ( فکر کنم ) یادم میفته  که پشت دفترچه یاداشت سربازی نوشته بود که : اصلی ترین هدف پیش رو ی ما بالا بردن معرفت و اگاهی انسان هاست

مضمونش این بود تقریبا که باید به این رسید

منظورش حقوقی بود که قراره 30 سال بگیره با اون زندگی رو بچرخونه

30 سالی که میخوای کار کنی ؟

بعد تو ماشین بهم گفت که واقعا خیلی ها ساده میگذرن که شاید تو همین توصیه نامه ها یکی که از من بیشتر استحقاق و لیاقت بیشتری داشته باشه و من حقشو پایمال کنم

و اونطرف .

+ تعاریف جدید فصل جدید

خدا کنه هر جا باشه و امثال اینها تو راهشون ثابت قدم باشن ما هم در کنار اونها

+یه دیدگاهی هست که تو بعضی از ادمای مذهبی و تو بیشتر مردم جا افتاده که ااما کسی که زندگیش این چنینیه و خودش مذهبی یا انقلابی میدونه در ظاهر محاسنی داره یا چادریه باید حتما استخدام جایی بشه یا وابسته جایی که این برای چند دسته از ادما چند جور تبعات داره

که در حوصله این پست میگنجه اما در حوصله نویسنده نه  :)


اون تاکیدی رو که گفتم برای این بود که چون چند روز قبل این هم یکی دیگه رو پیدا کردم که پاسدار بود ولی اونم دغدغه داشت و تو کاغذ بازی های اداری صرفا بوجه میگیریم که رفع تکلیف کنیم نبود  راهکار های خوبی رو هم پیدا کرده بود و هم گرفته بود


+ اگر کمی بد سلیقه نوشته شده بود ببخشید اشکال از من بود شما خوب بخونید


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها